گاهی چه خوبها خوبتر می‌شود
و گاهی خوبترها وارونه می‌شود

ارغوان! اشک گهربار درون
شده لبریز کنار ساحل
ارغوان،سوز صلابخش نماز
نیمه شب رقص کنار تربت
دستهایت
یک نگاهت،ارمغان ثانیه ها
ارغوان،صبر زمین!
تو خلاصه شده ای در نقطه
نقطه نون کنار الف قامت تو
ارغوان لختی آرام بمان!
کرد"سوء تفاهم” کار را به تمام
قلب سرخ واداده،شد ارغوانی دائم
قبض شد ریتم دم و بسط شده اشک درون
ارغوان رفت با بی انصافی
سایه اش کرد خموش، صفای زبون
خنده کردم با گریه تموم عمر و
کس ندانست نغمه ناخوانده این سوز درون

#میری/ 3 دی ماه 1404

ادامه مطلب :

ارغوان- یاد دوره نویسندگی حوزه حضرت معصومه سلام الله علیها-قم.
موضوعات: دلنوشته هایم, قلم من, شعر های خودم
[پنجشنبه 1404-10-04] [ 01:41:00 ق.ظ ]