« شوق حرکت | جمعه های انتظار » |
مكاشفه اى در اثر تزكيه ى روح
مرحوم «مجلسى اوّل» كه يكى از علماء بزرگ اسلام است و اهل معرفت و تزكيه ى نفس است در شرح زيارت جامعه می گويد:
زيارت جامعه را در كنار مرقد همه امام ها براى همه ى آنها مى توان خواند به اين ترتيب كه امام حاضر و آنهائى كه قبور مقدّسه شان دور است همه را با هم قصد كنى و اگر يكى از آنها را در نظر بگيرى و بقيّه را بالطّبع منظور كنى بهتر است، چنانكه من هم در زيارتها همين كار را مى كنم و حتّى شبى در رؤياى صادقه ام ديدم كه حضرت «على بن موسى الرّضا» (عليه السّلام) اين برنامه را تصديق و تقرير كرده و اين عمل را تحسين نمودند.
و بعلاوه در زمانى كه من كنار قبر مقدّس حضرت «اميرالمؤمنين» (عليه السّلام) در نجف اشرف مشغول مجاهدات و رياضتهاى نفسانى بودم، خداى تعالى به بركت مولايم حضرت «اميرالمؤمنين» (عليه السّلام) درهاى مكاشفه را به رويم باز كرد كه نمى توانم به خاطر آنكه عقلهاى ضعيف نمى توانند تحمّل كنند آنها را نقل نمايم، ولى شبى در يكى از مكاشفاتم (و اگر مايلى بگو: بين خواب و بيدارى) وقتى در «رواق عمران» نشسته بودم ديدم مثل آنكه در سامراء هستم و حرم مطهّر «امام هادى» و «امام عسكرى» (عليهما السّلام) را در نهايت درجه ى بلندى و زينت و زيبائى مى بينم و روى قبر آن دو امام پارچه ى سبزى از پارچه هاى بهشتى كه من مثلش را نديده بودم كشيده اند و ديدم حضرت «بقيّةاللّه» روحى فداه در حالى كه پشت به قبر و رو به در كرده نشسته اند.
وقتى چشمم به آن حضرت افتاد مثل مدّاح ها آن دور ايستادم و زيارت جامعه را با صداى بلند تا آخرش خواندم، وقتى زيارت جامعه تمام شد آن حضرت فرمودند: «نعمت الزّيارة» (يعنى: زيارت خوبى است).
سپس عرض كردم: آقاى من (روحم فدايت) زيارت جدّت را بكنم و اشاره به قبر مقدّس «امام هادى» (عليه السّلام) نمودم. فرمود: بله داخل شو. وقتى داخل حرم مقدّس شدم و همان نزديك در ايستادم به من فرمود: جلو بيا. گفتم:
اى آقاى من مى ترسم نتوانم ادب حضور شما را رعايت كنم و كافر شوم. فرمود: اگر با اجازه ى ما باشد اشكالى ندارد. من كمى جلو رفتم ولى مى ترسيدم و بدنم مى لرزيد. باز هم فرمود: جلو بيا، جلو بيا. من هم همان گونه كه مى رفتم آهسته آهسته جلو رفتم تا به نزد او رسيدم. فرمود: بنشين. گفتم: آقاى من مى ترسم. فرمود: نترس. من به هر حال مثل عبد ذليلى در مقابل مولاى جليل خود نشستم. فرمود: پياده و پابرهنه آمده اى و خسته هستى، استراحت كن و چهار زانو بنشين. و بالأخره مولايم به قدرى نسبت به اين بنده اش لطف فرمود و سخنان علمى و دقيق و لطيفى بيان داشت كه نمى توانم آنها را به حساب بياورم و اكثر آنها را هم فراموش كرده ام.
در اينجا از آن حالت مكاشفه به حال عادى برگشتم و توفيق پيدا كردم همان گونه كه مولايم حضرت «بقيّة اللّه» (عليه السّلام) فرموده بودند پياده و پابرهنه به زيارت حضرت «هادى» و حضرت «عسكرى» (عليهما السّلام) بروم و شبى در حرم مقدّس به ياد آن مكاشفه مكرّر زيارت جامعه را بخوانم، ناگهان كرامات غريب و معجزات عجيبى مشاهده شد كه نقلش به طول مى انجامد ولى بالأخره از همه ى اينها شكّى براى من در صحّت انتساب اين زيارت به حضرت «هادى» (عليه السّلام) باقى نمانده و از تقرير حضرت «صاحب الأمر» (عليه السّلام) دانستم كه اين زيارت بهترين و كاملترين زيارتها است.
فرم در حال بارگذاری ...