« رهایی.........اگر لذت ترک لذت بدانی..دگر لذت نفس لذت ندانی | هدیه معنوی » |
حس عجیبی است!دوست داشتنی است!وصف نشدنی است….
خودت ،و فقط برای خودت پسندیده میشوی.
یادم میآید دختر چابک و پرشورهفده ساله ای بودم توی کلاس طرح کاد که یکماه تابستان باید می آمدیم.معلم های موقت و زود گذر، وسطهای ترم یکروز استاد بازی بیست سئوالی گذاشت هر چه میگفتیم به جواب نمیرسیدیم! آخرین سئوالها استاد گفت یکی از خودتان است ، کلاس ۳۸ نفره! حالا تازه باید بگردیم کدامیک از ما است، آخر سئوال بیستم گفت ؛ میری است.
ناباورانه !_مورد نظر استادی که اصلا ارتباطی نگرفته بودم_ هم شوق زده و هم یکجورایی انگار خجالت کشیدم بین بچه ها! خودم نمیتونستم بپرسم چرا !ولی دوستان پرسیدن خانم چرا؟!گفت برای اینکه…..دیگر یادم نیست چها گفت ولی یادم است خودم را برای خودم توصیف کرد.
هر وقت تدریس میکردم ،دوستان میگفتند بشین فقط حرف بزن لازم نیست چی میگی،همین که میمیبینیمت دوست داریم.هنگام تبلیغ بعد کلی مطلب علمی که برایش زحمت کشیده و پژوهش و جمع آوری و تنظیم و گویش مناسب مخاطب و فراز ها و فرود ها….اگه کسی میومد میگفت استاد ما شاءالله چقدر زیبا، چقدر قشنگ خوندید و….یکجورایی خوشمم نمی اومد…
دوست نداشتم این تعریف ها را.
ایندفعه نجابت و پوست سفید و چشم رنگی و قد بلند و وقار و جذبه ظاهرت و صدای سوزناک آواز و…نبود که بگویند دوست داشتنی هستی! این دفعه تورا نمیشناسند، تورا با چشم ظاهر یادشون نیست، حتی صدایت را در حد سلام و علیک نشنیده اند….ولی انگار بهتر از بیننده ها دیدنت،بهتر از شنیده ها شنیده اند تورا،بهتر از حس ، احساس کرده اند! کاش می شد عمق کلماتم را به اوج احساس کبوتران پرواز دهم و به دریای بیکران آب، آبی کنم…شور ببخشم،پرتاب کنم و قطره قطره شبنم را بر روی گلبرگ ها برقصانم!
وه ! چه وصف ناشدنی میشد و کشتار سینه کبود در میان رنگهای نادیدنی!
حالم خوش است برای اینکه خدای مهربانم دوباره با چیزی دارد امتحان میکند که باید برای نجات خودم و دوستدارانم اشک را برای #الهه ی اشک ،سیلاب کنم.
خدایا ماندگاری و درجات از توست،حب و سوز و اشتیاق و مهر و ماه شدن از توست.پناهم بده ای پناه دلداران.
#میری/ ساعت ۷صبح روز شنبه/۳۰ فروردین
فرم در حال بارگذاری ...