« دیگر #غروب، تنها نیست | خودت برای خودت » |
الهه تجویز کرده بود ….
مناجات سیدمهدی شجاعی را میخواندم من هم کمی دخلوتصرف اش دادم به امید نیاز !
وقتیکه “اسبی” در آستان “حسین"،به معرفتی چنان دست مییابد ، روا نیست که سالکان کوی او محروم از معرفت بمانند… مهربان عشق!! ” اسب تیزتک بیابانی” رم کردهاست شکارش کن!
می گوید: ای خداوند تنهایی! آن زمان که همگان به انسان پشت میکنند تنها حضور تو تنهایی و طراوت میبخشد خودت را از ما دریغ نکن! بگذارم من هم بگویم اتفاقاً آن زمان که همگان به انسان روی کردهاند باز تنها و تنها حضور تو تنهایی قلبم را طراوت میبخشد!
ای خداوند نجابت! دختران تشیّع نجابت را از جانشان عزیزتر می دارند، جانشان را پیشمرگ نجابت شان قرار ده!
ای خدای عاطفه! عاطفه جویان ناکام را در همین جهان به سرانجام برسان! گفتم: آمین! مرغ آمین هم خندید
ای خدای قنوت تبدار! توچه نزدیکی آن زمان که دستها به سوی تو بالا میآید، پای ما را از زمین بکن !..خدای مهربانم !انگشتهایت رازیر یالهای اسب تیزتک زدی وبه باد سپردی و پشت زین ام را نوازش کردی! شیرین بود..ه سرت را نزدیک چشمهایم آوردی و من بودم و پلک فروافتاده و اشک!
نعمت انکسار دل را ارزانی داشتی! پیوندها نگسستم که دوس نداری بگسلم!
ای “خدای اشک “! اشک دوری حسین آب حیات است میان من و گریه فاصله مینداز !
دنیا حیرتکده است سهم ما را افزون کن!
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی! که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز"”
فرم در حال بارگذاری ...