عمو جانم! گلم امّا گلابم را ززیر سم اسبها بو کن! مولای من ! احلی من العسل از بوییدن تو ،شیرین شود طعم بوی سیب، سحر! کنار باب السلام مست و شادت ات کند. یبچارگی و حسین؟!! هیهات! تو قسم ات هم ، همه وصال است؛ دستهایت، میفشارد! حس میکنی؟ کجارا؟ گونه یا… بیشتر »
   چهارشنبه 18 تیر 1404نظر دهید »
حالت صحرا پردرده! بغض عجیبی توی سینه است چشمهای زینب ،چشم براهه! دستهای زینب ؛ جبرئیله آغوش او ؛ غم و نوحه ی ربابه. اما تموم غصه اش ؛ غم یاره! بی وفا نبودی حسین! اینهمه درد و من؟! منی که نازدانه ی زهرا هستم دردانه علی بودم! آسایش و همسر جعفر و مادر عون… بیشتر »
   چهارشنبه 18 تیر 1404نظر دهید »
گفته اند که ده روز محرم؛ راه اَسرع و اَدق وصلِ معشوق است. *وصل شویدزودتر!! همه دل برای تو بود یا حسین! اما زمینی!! زغال شده بود ! و گاه خاکستر! دیگر نوبت به زغالهای خاموش وجودم و تفت و باد زدنش نرسید!! عاشورا شده بود! داشت دیر دیر میشد دیشب شهادتنامه… بیشتر »
   چهارشنبه 18 تیر 1404نظر دهید »