« روز معلم | رهایی.........اگر لذت ترک لذت بدانی..دگر لذت نفس لذت ندانی » |
گیسوی طلایی #آفتاب صبح!
دیگر تنهایی ام را ترانه نخواهم کرد!
میروم تا برسم به رودخانه.
آب تنی خواهم کرد!
با پای برهنه کنار ساحل! روی چمن!
باد می وزد لای موهایم.
شالم را می سپارم به سرعت باد!
باد یا آن میچرخد و میرقصد و میآورد دوباره بر سرم با ناز!
دست میکشم روی زلف گندم زار.
مثل کودکانه های بعد از آخرین بازی.
مثل دست انداختن دور گردن بهترین رفیق.
راه میرم تا عمق عمق کلمات.
تا آنجا که بوته ها روید.
دیگر غروب، تنها نیست.
صدای پرستوها زیباست.
فرم در حال بارگذاری ...